رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

زوتوپيا

سلام عشقم  جون مامان چند وقت پيش از يكي از همكارام تو فلش يك انيميشن كارتوني برات آوردم خونه به اسم زوتو پيا كه نمي تونم بگم بلاي جونم شده يا مرحم دردم چون تو به هواي ديدن اين كارتون حاضري هر كاري مي گم انجام بدي  و از طرفي هم خب ان قدر اين كارتون رو ديدي كه ما رو ديونه كردي ولي عاشقتم كه با ديدن بعضي صحنه هاش چه عكس العمل هايي نشون ميدي. با هيجان اسم شخصيتهاشو مي گي و ان قدر برات اينا دوست داشتني هستن. و كل فيلم داستان يك خرگوش و اينكه آدم ها به هر چه كه مي خوان مي تونن برس و اون چيز   باشن. ...
6 آذر 1395

و بالاخره رويش دو مرواريد سفيد در دهان پسرم

سلام عزيز دلم  اميدوارم خوب باشي من خيلي سر دندان در آوردنات داستان داشتم و همش نگران بودم كه چرا دندونات در نمياد  البته كه همه مي گفتن كه خيلي خوبه دير در بياد ديرتر خراب ميشه  ولي مادر و حس مادري و نگراني براي هر چيزي براي بچه  اولين دندون هات رو تو 11 ماهگي در آوردي و با فاصله همين طور در ندون ها سر از لثه ها در آوردن تا اينكه ديگه انگار خسته شدي و توقف و ديگه دندون هاي آسيابت در نيومد. تو چكاب دندون پزشكي براي دو سال  هم اون موقع دكتر لثه هاش ضخيمه و مي خواهيد بريد براش با تيغ بزنن كه من حسابي دلم لرزيد. تو چكاب دكتر خودت گفت تا دو سال و نيم بهت وقت مي ديدم كه خبري نشد و گفت چون دندون اول رو...
6 آذر 1395

خونه جديد مبارك

سلام و صد سلام  عزيز دلم مامان  خونه جديد مبارك  بالاخره بعد گشت و گذار هاي كه كرديم بالاخره خونه مورد نظرمون رو پيدا كرديم كه شرايطش با اوضاع ما مي خورد و شنبه عصر براي قولنامه رفتيم . كه بابا غلام هم لطف كرد و همراه ما اومد و همون جا هم بوديم كه ماماني فريده هم به ما پيوست. البته كه شما تو بنگاه حسابي آتيش سوزوندي و من مجبور شدم چند بار شما رو بيرون ببرم و آخر به آبنبات چوبي و چيپس و ... اينا سرت رو گرم كردم تا كار بابا رضا تموم بشه. خونه جديد تو همون كوچه خونه ماماني فريده ايناست ولي اونا خونه شونو براي فروش گذاشتن . ديشب بهشون گفتم بايد دوباره حتما تو همين كوچه خونه بخريد كه نزديك هم باشيم. بعد به اتفا...
23 آبان 1395

پسرم يك ماه ديگه هم تموم شد و 39 ماهگيت و به پايان رسوندي

سلام نازدونه من  سلام عشق مامان يه ماه ديگه گذشت  پسرم بزرگ تر شد و جاش تو دل من و بابا بيشتر از قبل باز شد. عاشقتم كه جديدا ميايي و قربون صدقه من ميري مي دويي مي آي بغلم مي كني ميگي مامان جونم دوست دارم - مامان جونمي عاشقتم - من عسل مامانم  يعني عاشقتم  با تمام شيطنت هات  با تمام زبون بازي هات  با تمام حرص هايي كه بهم ميدي و با تمام غرهايي كه سرت مي زنم  عزيز دلم خيلي دوست دارم  خوشحالم كه خدا رو تو بهم داد. رادوينم راستي جديدا چيزي هاي جديد هم از كلاس زبان ياد گرفتي كه جواب ما رو انگليسي مي دي كه قربون برم و مي خوام گازت بگيرم   خدايا  مي دونم...
22 آبان 1395

پروژه دنبال خونه گشتن

سلام جون من  پيرو فروختن خونه  اين آخر هفته كل برنامه من و بابا رضا شد موتور سواري و دنبال خونه گشتن  يعني اين جوري برات بگم تو اين دو روز كل محله رو دور زديم و به جايي رسيديم كه وقتي تو بنگاه مي رفتيم و بهمون ملك معرفي مي كرد خودمون آدرس مي داديم و مي گفتيم كه ديدم. خلاصه ديشب آخر شب از بين خونه هايي كه ديديم يه خونه رو پسنديدم و قرار شد اگه خدا بخواد امشب براي قولنامه خونه بريم . قربونت برم اين دو روز همش خونه ماماني بودي و دلم برات حسابي تنگ شده بود و چون نتونستم برات وقت بذارم. فدات شم كه مي گفتي مي خواهيم خونه بزرگ بخريم  تو پاركينگش حياط داشته باشه ، داداشي بياد خونه ما با هم بريم بازي كنيم . بع...
22 آبان 1395

رنگ آميزي - تفريح بعد از ظهر هاي پاييزي

سلام همه جونم  همه عشقم  خيلي دوست دارم  اين رو هميشه بدون  كه تو براي من و بابا عزيزتريني با توجه به سردي هوا و اينكه ديگه وقتي مي رسيم خونه تا ميام كمي به كارهام برسم هوا تاريك ميشه ، به فكر يه برنامه جديد برات افتادم كه تو هم خيلي بهش علاقه نشون دادي مجموعه كتاب هاي نقاشي كه هر كتاب شامل يك سري اطلاعات و براي هر شكل يه دو بيتي شعر داره و بعدش هم بايد اون شكل رنگ اميري بشه كه پسرم خيلي دوست داري و با هم خوش مي گذرونيم. جديدا هم علاقه زيادي به عروسك هات پيدا كردي و با اونا هم روزگار مي گذروني. پسرم  نازدونه من  خيلي دوست دارم.   ...
17 آبان 1395

خريد كفش جديد براي گل پسر

سلام عشقم  باز فصل عوض شد و پسر جيگر من هم كه در حال رشده دوباره لباس و كفشاش براش كوچيك شده. واقعا خنده دار بود كه وقتي لباس هاي گرمت رو در آوردم قد آستين و قد شلوار ها قشنگ برات كوتاه بود. سر همين تصميم گرفتيم كه به همراه بابا برات بريم خريد. و اولين گزينه خريد كفش بود  كه بعد جستجوي كامل تو خيابون بهار آخر برات يه كفش كتوني مشكي طرح آديداس با كفه سفيد كه رنگي بود گرفتيم  و از همه مهمتر اينكه تو راحت مي توني خودت كفشت رو بپوشي. برات سه تاهم زير پوش گرفتيم . و از دم خونه هم برات دو دست لباس گرفتيم. و بماند تا بقيه خريد ها رو برات كنيم  عاشقتم كه ميگي اين كفشا برا اوتباله (فوتباله) بعد هم ...
23 مهر 1395