دل كندن از پدر و پسر و راهي شدن براي سفر به ريو
تولد بابا رضا
تولد رادوین گل پسرم
سلام همه عشق مامان بلاخره به روز تولدت رو رسید و من با کمک بی منتهای بابا تونستم برات تولد بگیرم خیلی سخت بود ولی بلاخره دو تا مهمونی تولد با که یکی با حضور خانواده من و یکی با حضور خانواده بابارضا بود به خوشی و سلامتی برگزار شد تم تولدت رو امسال ملوان انتخاب کرده بودم راستش و بخوای یه عالمه فکر و ایده تو ذهنم بود ولی خوب با اوضاع دستم زیاد اوضاعم مساعد نبد ولی خوب باز هرکی اومد خونه از تزیینات خوشش اومد دست مامانی عصی هم درد نکنه که حسابی سنگ تموم گذاشت و کمکم کرد . راستی امسال هر دو تا کیک تولدت رو هم خودم درست کردم . سخت بود و لی به عشق تو هر سختی دلنشین میشه روز اول یک ...
نویسنده :
مامان منير
21:32
عشقم 3 ساله شد
3 سالگي پسرم مبارك رادوينم تولدت مبارك ...
نویسنده :
مامان منير
14:24
جشن تولد گل پسرم
رادوين عزيزم سلام عزيز دوردونه مامان اي همه جون من نمي دوني كه چه قدر برام مهمي و حاضرم براي داشتن تو همه كاري بكنم دستم اوضاعش خيلي بد تر شده و دوباره مجبور شدم فيكسش كنم و حتي آمپول تزريق كنم و مسكن بخورم ولي قرار شد به كمك بابا رضا و ماماني جشن تولد شما رو برگزار كنيم. اميدوارم حداقل جشن خوبي برات بشه دلم مي خواست خيلي كارها برات انجام كه نشد پسرم من و ببخش قربونت برم كه هر كي ميگه دستم چي شده . تو ميگي من بدو بدو كردم داشتم مي خوردم زمين مامان منو گرفت دستش بد شد كه ديگه نمي تونه بياره بالا خيلي دوست دارم
نویسنده :
مامان منير
14:22
اولين سوره قرآن
عزيز دلم سلام نمي دوني چه قدر سوپرايز شدم وقتي برام دست و پا شكسته سوره توحيد رو خوندي اصلا برام باور نشدني بود كه ياد گرفتي و خيلي خوشحال شدم و راستي تا براي بابايي سيد هم سوره ات خوندي بابايي حسابي ذوق كرد و بهت يك ماشين كوچولوي آتش نشاني جايزه داد و تو هم حسابي شدي. قربونت برم خدا نگهدارت باشه و قران پشت و پناهت.
نویسنده :
مامان منير
23:25
پسرعموها
حالم خيلي بده
سلام عزيز دلم آخ نمي دوني چه قدر حالم بده و بدي بيشترش هم به خاطر بالاتكليفي سر تولد توئه . هميشه از يك ماه مونده به تولد همه چيزم جور و حتي منوي غذام هم حاضر بود و مي دونستم كامل بايد چي كار كنم اما الان ................ هفته پيش آخر تصميماتمون رو با بابا براي نحوه برگزاري جشن تولدت نهايي كرديم و خوشحال بودم كه مي دونم ديگه مي خوام چي كار كنم و داشتم برنامه ريزي ميكردم كه با محدودين وقتي كه دارم چه جور به همه كارها برسم كهههههههههههههههههههههههههههه باز يك اتفاق جديد افتاد پنج شنبه مهمون خاله منا اينا رفتيم پارك چيتگر كه عمو برامون مرغ پيتي درست كنه و خدايي خيلي عالي بود و خيلي خوش گذشت ولي امان از شيطن...
نویسنده :
مامان منير
6:19