رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

خدايا خودت تو اين مرحله هم كمكم كن

خداي خوبم  اين بار براي تو مي نويسم  براي اينكه تنها تو مي توني كمكم كني  فردا صبح رادي كوچولوي من بايد بره اتاق عمل و يه عمل سرپايي داره  ولي من مادرم  برام فرقي نداره چه سرپايي و چه خداي نكرده زبونم لال سختر  دلم هزار راه ميره و دل آشوبم دسته خودم نيست  تنها دلم به اميد خودت خدا آروم مي شه و تنها وقتي باهات حرف مي زنم واشك مي ريزم احساس مي كنم كمي سبك شدم  خدا خودت كمكم كن  اين مرحله سخت رو هم پشت سر بذارم  مراقب گل پسرم و ني نازم باش    
11 آذر 1396

انتظار تولد يك نيني ناز

سلام عزيز دلم  بالاخره خدا هم به ما رو كرد و به جمع خانواده ما يه نيني ناز ديگه هم قرار اضافه بشه  21 مهر ماه اين فرشته كوچولو اولين حضورشو تو خانواده ما اعلام كرد و براي 6 آبان هم بعد انجام سونو نويد تشكيل قلبش به خونه ما صفاي خاصي دارد. پسر نازم  قربونت برم كه خيلي دوست دارم و تو تنها دليل ادامه زندگي من هستي و هر نفسم به نفست بنده ان قدر تو ماهي و از خود گذشته كه براي نيني كه نيومده حاضري همه متعلقات خودتو بدي  ان قدر قشنگ توصيف مي كني كه صندلي ماشين ، پتو چوچولو ام ، نصف كمد و ساك بچه گي هام همه رومي خوام بدم نيني كه دلم مي خواد گاز گازت كنم . و به بابارضا هم توصيه مي كنب كه برايتون تخت دو طبقه بخ...
5 آذر 1396

تولد چهار سالگي پسرم در باغ گلستان

سلام نازدونه من نمي دونم چه قدر خوشحالم كه تو رو دارم  و از خدا ممنونم به خاطر هديه زيبايي چون تو  پس از برنامه ريزي ها و كلنجارهاي ذهني كه براي تولدت چه كار كنيم  آخر تصميم نهايي رو با بابارضا گرفتيم و جشت تولد رو تو سفره خونه سنتي باغ گلستان برگزار كرديم. خدا را شكر همه چي به خوبي گذشت و خيلي خوب برگزار شد. و از همه بهتر اين بود كه عزيز جون بابارضا و خاله ثريا هم تونستن توجشن تولد تو باشن و الته خاله آذر هم آنلاين تولد رو مي ديد. تم تولد رو هم امسال حمل و نقل انتخاب كردم و كيك تولد رو هم مثل سال قبل خودم درست كردم و با توجه به تم تولد برات شكل يك جاده تزيين كردم كه كوه و ماشين داشت و تو هم خيلي ازش خوشت ...
22 مرداد 1396

خدا من چه زود رسيديم به تولد 4 سالگي

سلام  همه جونم  چشم به همي زدم و البته عمري سپري كردم و رسيديم به تولد 4 سالگي باورم نميشه كه 4 ساله مامانم  و اين افتخار و دارم كه بعضا تنها آغوش گرم براي پناه تو هستم كه از تمام درد ها و خستگي ها و ناملايمتي ها به من پناه مي آوري رادوينم  تكه جونم  سالي كه گذشت پر از دغدغه و سختي و گاه هم شادي برايمان بود  تو چه قدر بزرگ تر شدي و چه قدر ديد و حرفات نسبت به سالهاي قبل تغيير كرد  ان قدر دوست دارم كه دلم مي خواد فقط از عشقم به تو بگم  از وقتي كه خسته ميام مي رسيم خونه و تو مي پري تو بغلم و واي چه حالي ميده كه لوپ كوچيكتو بوس مي كنم و دلم مي خواد گازت بزنم  و تو هم از د...
18 مرداد 1396

نوه ششم خانواده و يك دختر ناز به نام نهال

سلام عزيز دلم  خدا را هزار مرتبه شكر كه خدا دوباره به ما لطف كرد و يه نيني سالم و زيبا به خانواده ما عنايت كرد و به لطف خدا بعد از 5 نوه پسر يك دخمل ناز و سالم بهمون داد. نهال جون دختر عموي زيباي شما روز جمعه 6 مرداد چشم به جهان گشود. قدمش براي خانواده عمو داود و زن عمو مينا و نوشادي مبارك باشه 
7 مرداد 1396

حضور در پارك ارم

نازدونه من  سلام  روز و شب هاي كنار تو بودن بهترين لحظه هاي زندگيمو برام تداعي مي كنه  طي برنامه اي كه بابارضا جون برامون ريخت قرار شد شب جمعه بريم پارك ارم و اين اولين حضور رسمي تو براي رفتن به شهربازي بود. اولش كمي دلهره داشتم ،‌چون تو گاها توي شهربازي هاي سر پوشيده ديگه،سوار وسايل بزرگ نمي شدي كه زياد بالا و پايين مي رفت و مي چرخه  اما اين بار كاملا سنگ تموم گذاشتي و مايه افتخارم شدي. اول كه بي نهايت شلوغ بود و با هزار داستان تونستيم وارد پارك بشيم و بعد جا پارك پيدا كرديم و آغاز بساطمون رو پهن كرديم  كه جونم برات بگه كه از سيزده بدر هم شلوغ تر بود و آدم ها رودل هم ديگه نشسته بودن. گل ...
1 مرداد 1396