آغاز مدرسه - دلهره پیدا کردن راننده سرویس
روز اول به خاطر اینکه هم خودم نگران بودم که برنامه سرویس برگشتت چیه و هم دیدم تو کمی دلهره داری به خاطر اینکه خیالت رو راحت کنم بهت گفتم ظهر میام دنبالت. خلاصه مرخصی گرفتم و رسیدیم دم مدرسه رفتم برای سرویس با مسئولش هماهنگ کردم و آقای انصاری ررو به من معرفی کردن و من هم همه هماهنگی ها رو باهاش کردم و قرار شد تو ببرم پیشش و اونم به من قول داد که از فردا خودش میاد دم در مدرسه تو رو سوار میکنه و با خودش می بره . زنگ خورد و اومدم دم در و پسرم دیدم و بعد از بغل و بوس بردمت پیش آ.انصاری ، که خوش برخورد باهات سلام و احوال پرسی و تو رو گذاشتم پیشش که با سرویس بیایی اداره و من هم رفتم . که از قراری بعد از رفتن من،آقای انصاری تو...