حضور در پارك ارم
نازدونه من
سلام
روز و شب هاي كنار تو بودن بهترين لحظه هاي زندگيمو برام تداعي مي كنه
طي برنامه اي كه بابارضا جون برامون ريخت قرار شد شب جمعه بريم پارك ارم و اين اولين حضور رسمي تو براي رفتن به شهربازي بود.
اولش كمي دلهره داشتم ،چون تو گاها توي شهربازي هاي سر پوشيده ديگه،سوار وسايل بزرگ نمي شدي كه زياد بالا و پايين مي رفت و مي چرخه
اما اين بار كاملا سنگ تموم گذاشتي و مايه افتخارم شدي.
اول كه بي نهايت شلوغ بود و با هزار داستان تونستيم وارد پارك بشيم و بعد جا پارك پيدا كرديم و آغاز بساطمون رو پهن كرديم
كه جونم برات بگه كه از سيزده بدر هم شلوغ تر بود و آدم ها رودل هم ديگه نشسته بودن.
گل پسرم
حسابي با طناز جونم و النا بازي كردي و تا دلتون خواست لوازم بازي سوار شديد.
قربونت برم كه براي اولين بار ماشين برقي تنهايي سوار شدي و چه حالي مي كردي كه خودت مي توني رانندگي كني
شب خيلي خوبي بود
ممنون بابارضاي عزيز