رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

بالاخره بابا رضا نيني رو حس كرد

همه وجود مامان و بابا سلام مي خوام برات از يه حس زيبا بنويسم حسي كه شايد نتوني هيچ وقت اونو به طور كامل درك كني حس بودن تو در وجودم ۴ شنبه اي با بابارضا رفتيم دكتر ، اين سري  بابايي گول نخورد و اومد تا صداي قلب تو ، تو عزيز دل شو بشنو اولش تو مثل سري قبل سر به سر ما گذاشتي و صداي قلبت را نمي تونستيم بشنويم ولي خلاصه به دل بابايي رحم كردي و صداي ضعيفي از تو دستگاه شنيده شد خانم دكتراز بابارضا خواست كه بياد جلو تا صدا را واضح تر بشنو ، اونم كه كمي خجالت مي كشيد عقب ايستاده بود خلاصه وقتي خانم دكتر بهش گفت باباش بيا جلوتر تر راحت تر بشنوي تا صداي بابارضا اومد كه گفت صداشو مي شنوم ، يهو هم چنين صداي قلبت بلند پخش شد كه خود خانم...
23 ارديبهشت 1392

شعر بابايي براي نيني

سلام پسر نازم امروز مي خوام از طرف بابا رضا برات بنوسيم بابايي هر روز عاشقانه حالت و مي پرسه و منتظره اومدنته بعضي وقتا كه مشغول كاري هستم يا تلويزيون نگاه مي كنم ، يه آن به خودم مي آيم و مي بينم داره ما رو نگاه مي كنه ، كاملا تو حس خودشه و بعد كه متوجه من ميشه يواشكي مي خنده و مي گه : مگه چيه داشتم نگاتون مي كردم و بعد با خنده برات مي خونه نيني نيني كوچولو نينيه مثل هلو كي مياي بغل بابا دوست دارم نيني جون راستي بابايي يه چيز ديگه هم دوست داره ، اونم اينكه كه حركات تو رو حس كنه ولي تو هم براش ناز ميكني و هر وقت اون دستش و ميزاره رو دلم ، تو ديگه تكون نمي خوري ، بعد هم بابايي ميگه ، كاش مي شد يكم هم نيني تو دل ...
16 ارديبهشت 1392

حرف دل يه مادر تو آينده براي پسر گلش

سلام پسر نازم خوبي تمام هستي مامان؟ امروز داشتم توي كلوب نوشته هاي بچه ها رو مي خوندم ، يه متن جالب ديدم و حس كردم يه روزي مي رسه منم بايد اين ها رو بهت بگم .براي همين اين متن و برات گذاشتم. پسرم ، نازنينم ، محبوب ترين ، همه دليل بودنم  دوستت دارم.   پسرم پسر خوبم میدونم که تو هم روزی عاشق می شی. میایی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوستش داری. این لحظه اصلاً عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق که تو حاصل عشقی. پسرم مامانت برای تو حرف هایی داره. حرف هایی که به درد روزهای عاشقی ات می خوره. عزیز دلم یک وقت هایی زن، اخمو و بی حوصله است، روزهایی میرسه که بهونه می گیره. بدقلقی می کنه و حتی اسمت و صدا می کنه و تو به جای جانم همیش...
4 ارديبهشت 1392

لباس هاي نيني نازدونه

نيني نازم سلام گل پسرم ، ناز دونه من ، تمام جونم خيلي دوست دارم جمعه اي با كمك مامانم و بابا رضا اتاقت و خالي كرديم و آماده براي اومدنت و يكسري وسايلي رو كه برات خريده بودم در آوردم و گذاشتم ديگه دم دست . البته روز صد بار مي رم نگاشون مي كنم . اينم عكساش ، گفتم شايد برات جالب باشه تا عكس اولين لباس ها تو ببيني .     پسر گلم براي اينكه تو بيايي و اينا رو تو تنت ببينم دلم داره آب ميشه بابا رضا كه مي گه من ديگه طاقت ندارم ، پس كي دنيا مي ياد پسرم تا من اونو تو بغلم بگيرم و ببوسم پسر نازم خيلي مراقب خودت باش. من و بابارضا با تمام وجود براي سلامتيت دعا مي كنيم و براي ديدنت لحظه شماري. اميدوارم از...
3 ارديبهشت 1392

تعطيلات آخر هفته براي نيني

سلام جوني من اين تعطيلات آخر هفته رو كاملا اختصاص دادم به شما اول از همه كه ۴شنبه عصري رفتم دكتر البته اين بار بابارضا حسابي دلش سوخت كه چرا باهام نيومد........... آخه موقعي كه داشتم ميرفتم ازم پرسيد اين بار بري دوباره سونو مي كنه ؟ منم گفتم فكر نكنم اونم تنبليش گرفت و گفت پس من نمي يام ، و پرسيد : خودت تنها مي ري ؟ منم گفت باشه (البته مطب خانم دكتر سر كوچه مون هست پياده ۵ دقيقه هم نميشه) ولي وقتم رفتم مطب ،سونو انجام نداد ولي گفت بخواب تا صداي قلب تو بشنويم ولي اين بار بر خلاف دفعه پيش كه با بابارضا بوديم و هر چي تلاش كرديم نشد صداي قلب تو بابا جونت بشنوه ، تا دستگاه رو گذاشت رو دلم تالاپ تلوپ صداي قلبت تو اتاق پيچيد . واي ا...
24 فروردين 1392

سخت ترين كار - انتخاب اسم

سلام به تمام هستي من به تمام جون و وجودم نيني قشنگم ، پسر نازم باورت نميشه ، شايد خودم هم باورم نمي شد انتخاب اسم برات، اين همه براي من و بابا رضا سخت باشه قبلا كه اصلا داشتن بچه يه حرف بود مي گفتيم اگه دختر بود اسمش اين ، اگه پسر بود اسمش اون ولي حالا كه خدا تو گل پسر و بهمون داده دلمون مي خواد بهترين اسم و برات انتخاب كنيم . نظرمون بيشتر رو انتخاب يك اسم اصيل ايراني (البته بابايي مي گه اسمي باشه كه راحت هم بيان بشه ) خلاصه برات بگم تا الان چند تا كتاب فرهنگ اسم ، كل سايت ثبت و احوال ، تو اينترنت با عناوين مختلف اسم جستجو كردم . هر بار يه اسم و انتخاب مي كنيم و بعد اسم ديگه اي هنوز نتونستيم اسمي و برات قطعي كنيم. اميدو...
21 فروردين 1392

تعطيلات نوروز

سلام نفس مامان تمام هستي من ، چند وقته مي خوام بيام برات يادواره هاي ذهنم و بنويسم ولي فشار كارم نمي ذاره تا بخودم ميام وقت تمومه و بايد برم خونه. گلكم امسال عيد ، با حضور زيباي تو برام از هميشه زيباتر بود. البته مي دونم كه خيلي خسته ات كردم و بعضي وقتا از دستم حسابي ناراحت شدي ولي اين زندگي همينه شادي و غم هاشو بايد با هم تجربه كني تا قدر لبخند ها و با هم بودن ها رو بدوني . امسال عيد رفيتم كندوان ،بابارضا برامون يه عالمه آلو جنگلي و لواشك خريد ، البته براي تقويت هم گردو. يه سري هم رفتيم جلفا ، اونجا عاليه ، من عاشق طبيعت بكر اونجا هستم ، اين سري چون تو با من بودي و من نمي خواستم اذيت بشي وقتي بقيه بچه ها خواستن برن كليساي سنت استپانوس ...
19 فروردين 1392