بيمه امام رضا
امروز طي مطلبي كه خوندم فهميدم كه تو اين هفته دوره رويان بودن را تموم مي كني و وارد دوران جنيني مي شي.
بهت تبريك مي گم عزيزم .
الان ۹ هفته و دو روزت گلم.
راستي ديروز مطلبي رو كه تو سايت ني ني سايت در رابطه با هفته ۱۰ بارداري بود براي بابارضا پرينت گرفتم و بردم خونه تا بخونه
قيافش موقعي كه مي خوند ديدي بود ، هر جمله اي مي خوند مي گفت واقعا الان اين جوريه و بعد حسابي قربون صدقه ات مي رفت.
و از من خواست تا هر هفته اين مطلب و براش بيارم تا دقيقا از وضعيت تو خبر داشته باشه .
راستي ديروز عمو اكبر (شوهرخاله من) بهم اس ام اس زد و بالاخره طي چند پيامك بهش گفتم كه تو به خونواده ما اضافه شدي .
داستان از اين قراره كه عمو ۱۷ دي ماه تو مشهد بعد از اينكه شب تا دير وقت تو حرم براي زيارت با خاله مي مونن و براي همه ما ها نماز مي خونن ، خواب مي بينه كه من تو خونه مامان بزرگت تو يه اتاقم كه يه عالمه بچه كوچك دور و برمه و يه نيني خوشجل و موشجل بغلمه و هي دارم قربون و صدقه اش مي رم كه اين طوري تعريف مي كنه و ميگه اون بچه ني ني من بوده
از خواب كه بيدار ميشه به خاله ام مي گه منير حامله است و بچه اش پسره .
خلاصه وقتي فهميد كه خدا تو رو به ما داده حسابي خوشحال شد و شاد بود از اينكه خوابش تعبير شده و مي گفت منير ، عمو خيالت راحت ، بچه ات بيمه امام رضا (ع) شده ديگه .
منو بگي كه تو دلم حسابي غنج مي رفت . آخه من خيلي دوست داشتم قبل از باردار شدم حتما يه سر مشهد برم كه امسال قسمت ما نشد ، به خاطر همين وقتي عمو خواب تو رو اونجا ديد ، خيالم راحت شد كه آقا به ما نظر كرده.
راستي سه شنيه تو اداره قرعه كشي سفر مشهده ، ان شاءا... خدا قسمت كنه اسم منم در بياد.
نيني جونم ، خيلي دوست دارم و خوشحالم كه كناري. برام مهم نيست كه دخمل باشي يا پسر ، فقط سالم باش همه هستي من.
بوووووووووووووووووووس گنده براي ني ني تو دلي خودم.