رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

اميدم تويي گلم

1391/10/25 8:8
نویسنده : مامان منير
163 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به جيگر طلاي مامان

خوبي نفسم

ديروز دوباره رفتم دكتر ، چون وزنم زياد نشده بود خانم دكتر گفت دوباره بايد وضعيتت چك بشه ، براي اولين بار يك سونو بدون خوردن هوارتا ليوان آب انجام دادم.

خيالمون راحت شد كه قلب كوچيكت تند تند داره مي زنه و الان با حساب امروز ۸ هفته و ۳ روزته .

گلم براي اين كه اين روز ها را بتونم تحمل كنم ، فقط اميد به سالم بودن تو كه كمكم مي كنه .

بابا رضا مي گه رفتي صدا قلبشو شنيدي خيالت راحت شد ، جواب بهش دادم ما اين نيم وجبي كل يه فاميل اسيرش تا دنيا بياد پس چي كه خيالم راحت شد.

ديروز بابا بزرگ و مامان بزرگ يه دو ساعتي تو خيابون دنبال دارو هاي من بوديم. بعدش هم رفتيم خونه اونا، شب هم كه دوباره حال من بد شد و آخر بابا رضا و مامانيت با هم رفتن خونه و لباس هاي سر كار منو آوردن و شب اونجا مونديم.

آخ نمي دوني چه حالي مي ده تو كل اون زمان من تو بغلم بابام (بابابزرگت) خوابيدم. آخ نمي دوني چه حالي مي ده.

تو هم مي آيي مي بيني چه قدر دوست دارن.

خوب نازدونه من الان سركارم ، بايد ديگه مشغول به كار هاي اداره بشم.

دوست دارم و مراقب خودت باش.

ما همه اينجا منتظرتيم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)