رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

علی اصغر مادر- محرم 92

1392/8/25 13:48
نویسنده : مامان منير
242 بازدید
اشتراک گذاری
پسرم 

نازدونه من 

این روزها ، روزهای محرمه 

همه شهر سیاه پوشه و همش به خاطر شهادت سالار دشت کربلاست 

بزرگی که همه چیزشو داد تا اسلام پابرجا بمونه.

آره گلم شهادت امام حسین (ع) و 72 تن از یاران ایشونه


گل پسرم 

سال پیش محرم نذر کردم اگه تا سال بعد یعنی امسال خدا اگه بهم یه نینی سالم بده ، به یاد علی اصغر امام حسین ، طفل 6 ماهه ای که در کربلا شهید شد و یکی از باب الحوائج است لباس علی اصغر تنت کنم .


راستی روز علی اصغر هم یعنی 7 محرم با مامانی سه تایی رفتیم همایش شیرخوارگان علی اصغر، میدونی چیه؟ قبلا وقتی روزه علی اصغر رو می شنیدم اشکم جاری می شد ولی امسال ...

امسال که تو ،تو بغلم بودی و حس کامل یه مادر رو درک می کردم 

و این بار تمام جونم آتیش می گرفت .

فکر اینکه تو آنی گریه کنی و یا حتی گرسنه بمونی 

اصلا 

اصلا من  تحمل ندارم ........ واقعا اونا کی بودن که خدا بهشون این همه صبر و استقامت داد.

یه چیز دیگه ...

از وقتی که دنیا اومدی گوشه چشم چپت همیشه اشک جمع میشد و قی می کرد . که این چند وقت سرمای هوا اونو تشدید کرده بود. چند بار هم دکتر بردمت و همه گفتن طبیعه و برای مجاری اشکشه و درست میشه ولی من اصلا تحمل نداشتم چشمای ناز تو رو اون طوری ببینم.

از همه بدتر هم این بود تا یکی تو رو میدید می گفت : اااااااااااا چی شده ؟ سرما خورده ؟ مراقبش باش دیگه . و من بدتر قاطی می کردم.

روزی که  داشتم لباس های علی اصغر و برات اندازه می کردم و اونا رو تنت کردم یهو بد جوری دلم گرفت و زدم زیر گریه .......

گفتم امام حسین من چی کار کنم 

می دونم الان که من این لباس ها رو تنش کنم همه می خوان هی نگاش کنن و بعد هی به خاطر چشماش سوال می کنن. 

تو رو خدا به حق علی اصغرت چشم پسر من رو هم خوب کن.

رادوین مامان باورت نمیشه از فردا صبحش دیگه نه از چشمت اشک اومد و نه دیگه قی بست.

منو بگی از خوشحالی ذوق مرگ شدم و خوشحال از اینگه آقا یه نگاهی هم به ما کرد.

البته تو ایاپن ایام هرجا می رفتیم ، یا پیاده روری می کردیم و این لباس تن تو بود همه قربون صدقه ات می رفتن.

و جالب این که خیلی جاهایی که نذری می دادن ، چون این لباس تن تو بود به تو هم غذا می دادن می گفتن اینم برای پسر امام حسین 


یه بار هم که تو هئیت بودیم یه دختر بچه 3-4 ساله اومد سمت من به مامانش می گفت : مامان این خانمه نینی امام حسین داره .


پسرم نازدونه قلب من ، 

با اشک چشام برای حسین و خاندانش 

تو رو بیمه کردم تا همیشه سالم و سلامت باشی و ادامه دهنده و سینه زن حسین باشی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)