رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

رونیا خانم - عروسک خونه ما

1398/12/24 22:25
نویسنده : مامان منير
165 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام 

می خوام از فرشته کوچولوی خونه مون کمی بگم .

عروسک خانم عزیزم 

رونیا خانم که الان یاد گرفتی و ما دیگه هر کدوم و به سمت صدا می کنی : مامان جون ، بابارضا و دادا که البته وقتی بخوای دلبری کنی براش میشه داداشیییی.

بابا اید ( باباسید)- بابا اولام(باباغلام) - به مامان بزرگ ها هم که مامان جون می گی . خاله اونا (خاله منا) .. اومو ( برای عمو ابراهیم) - پرهام رو هم دادا یا پرها صداش می کنی.

بیشتر خانم ها رو مامان و بیشتر آقایان رو هم بابا میگی.

دندون هات رو هم تقریبا داری کامل می کنی و سرعت از رادوین تو این یکی خیلی بالاتره ، چون رادوین تو پایان سه سالگی دندون هاش رو تموم کرد ولی تو فکر تا تولد دوسالگیت همه دندون ها رو داشته باشی.

شاید هم به خاطر همینه که راحت تر غذا می خوری و مثل رادوین من و دق نمیدی.

راستشو بخوای آرزوم بود یه بار شیشه شیر رو بیشتر از 120 سی سی پر کنم بدم دست رادوین و همش رو بخوره  یا خودت حتی یه بار بگه شیر می خواد .. اما ماشاالههش فداات شه مادر، برای خانم گلم حداق هر بار 150 سی سی شیر درست می کنم و می خوری میایی شیشه رو بهم میدی می گی شی خوردم.

یا وقتی دارم کار می کنم خودت میایی سراغم و می گی مامان شی (شیر) بده . یا میری قوطی شیر خشک میاری می گی شی بده . 

و عاشق این کارت هستم که مثل خودمی بعد شیر خوردن در هر زمان و مکان که باشی ؛ شیشه شیر رو میدی و می گی آب بده و باید آب بخوری تا طعم شیر از دهنت بره .( دکتر به خود من گفته بود علت اینکه دندونات خوبه خراب نشده به همین خاطر که طعم هیچ چیز رو تو دهنت نگه نداشتی و امیدوارم تو هم دندونات سالم بمونه) و قتی هم که بخوای بخوابی بعدش میگی مامان جووون مَ بده ( یعنی پستونک رو می خوای)

 

شعر تاب تاب عباسی رو دست و پا شکسته می خونی... داداشی که آهنگ الهه ناز رو تمرین می کنه تو هم باهاش ریتم خونی می کنی.

با صدای آهنگ ها خوشگل نانا می کنی و دستاتو می ذاری کنار کمرت تا کمی برامون قر بدی.

یه چیز بگم رونیا خانم من عاشق داداششه ... یعنی عاشق اون زمانی هستم که میری تو بغل رادوین و خودتو براش لوس می کنی و اونم نازت می ده و دست می کشه سرت و یا برات شعر می خونه.

جدیدا هم که مدراس تعطیل شذه اون بنده خدا باید تو خونه درس بخونه و تو هم بیچاره اش کردی . باید کنارش روی میز تحریر وقتی اون مشق می نویسه تو هم نقاشی بکشه . خدا نکنه که یکبار این وسط من رو هم صدا کنه که تو باید صد بار منو صدا کنی.

سریع موسیقی تمرین کردنش هم که نگو یا باید از دستت فرار کنه یا با یه داستانی تو رو مشغول کنیم تا سراغ سازش نری.

ولی جدیدا خیلی خوب یاد گرفتید که با هم دوتایی بازی کنید. عاشق اون زمانی هم که تو خونه بدو بدو می کنید و صدای بلند خنده هاتون تو خونه می پیچه.

 

بگم که واقعا بعضی وقتا هم کلافه ام می کنید . به خصوص که شب نخوابیده باشم . کله صبح رفته باشم اداره . روزی پر کار. این نفسم که یاری نکرده باشه.

آخ شما دو هم که آویزون من باشید. آخ می خوام خل شم دیگه.

 

دلم می خواد بازم براتون بگم .

از اینکه روز ها رو با هم چه جوری سپری می کنیم . 

شما ها دارید بزرگ می شید و من موهای سفید تو سرم داره بیشتر می شه ( البته که هنوز خیلی جونم).

شما رو به خدا می سپرم و ازتون می خوام تو هر شرایطی پشت هم دیگه رو داشته باشید.

هوای من و بابا رو هم داشته باشیداااااااااا.

بوسسسسسسسسسسس

پسندها (4)

نظرات (3)

عمه فروغعمه فروغ
25 اسفند 98 13:58
خدا حفظشون کنه😊
نرگسنرگس
25 اسفند 98 15:39
سلامت باشن الهی...🤭

25 اسفند 98 17:15
مامان منیر انشالله شادی های زندگیتان بیشمار! ما موی سفید می دهیم به فرزندان و عشق قرمز ازشون می گیریم،روح و عشق زندگیتان پر از نور خدا!