كيك blue - كيك آبي
عزيز دلم سلام
نازدونه من كه خيلي دوست دارم و چند وقتيه نتونستم بيام و برات چيزي بنويسم
حال و حسم خرابه
هم جسم و هم روحم كمي داغونه و خسته است
فشار كار و اتفاقات كناري خودش مزيد علت مي شود كه دير به دير بيام .
حالا بريم سر اصل مطلب
چند وقتي كه تو مهد شما تولد دوستاتون داره پشت سر هم ميشه و مادر ها دونه دونه براي بچه ها تولد مي گيرن و كيك و بادكنك و شمع و نانا كردن تو مهد
و تو هم عاشق كيك
هي از من سراغ زمان تولد رو مي گرفتي و اينكه كي تولد من ميشه و برام من هم تو مهد تولد ميگيري؟
كه من بهت گفتم آره مامان برات تولد مي گيرم اما تولدت تابستونه و خيلي ديگه مونده
اما آخر هفته اي گفتي ميشه براي من كيك بولو درست كني منم گفتم باشه
از شانس اين آخر هفته بابا سركار بود و من و تو تنها و يك آخرهفته واقعا به درد نخور رو داشتيم.
صبح كه نه البته ظهر بيدار شديم و من حالم خراب به طوري كه از درد كمر نمي تونستنم حتي صاف بياستم
بابارضا جونم كه پيش ما نبود و تو هم درگير كيك بولو
من بهت گفتم كارهام تموم شه برات درست مي كنم
با بدبختي كارهايي كه داشتم رو انجام دادم و خسته ونالان روي مبل ولو شدم
كه اومدي سمتم گفتي كارهات تموم شد
گفتم تقريبا اره
با لحن زيباي بچه گونه ات گفتي آخ جون و آخ جون
اول كمي تعجب كردم
بعد از خنده غش كردم
كه تو مي پرديدي بالا و پايين كه آخ جون و آخ جون نوبت كيك بولو من شده
با هر حالي بود بالاخره بلند شدم و برات كيك درست كردم اول كه رنگ كيك به سمت كرم بود همين جور نگاه مي كردي و رضايتي در چهره ات ديده نمي شد ولي امان از اون لحظه كه قطره هاي آبي رو توي ماده كيك ديدي و يك دفعه بعد از يك هم تمام مايع كيك به رنگ آبي در اومد و ديدن برق تو چشمات بهترين لحظه براي من بود.
خلاصه كيك و آماده كردم و گذاشتيم تو فر
اول فكر نمي كردم واقعا قصد داشته باشي كه بخواي كيك رو ببري مهد كودك ولي وقتي كيك حاضر شد و جديت اين در تو ديدم كه واقعا دلت مي خواد اونو با دوستات بخوري ديگه دست به كار تزيين كيك شد و به خاطر اينكه تو راضي باشي و كيك رو دوست داشته باشي تمام مراحل تزيين رو باهات چك مي كردم
خلاصه يك كيك آبي با نمك شد
قربونت برم پسرم كه حاضرم براي شادي و ديدن يك لبخندت هر كاري بكنم
وقتي هم بابا از در اومد بدو بدو بهش گفتي مامان كيك بلو درست كرده ، ماله منه هاااااا
مي خوام ببرم مهد
و من حسابي خنديدم.
دوسسسسسسسست دارم جونم