رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

رفتن به سر خاك بابا بزرگ بابارضا ( روح اله بيات)

1395/2/10 23:53
نویسنده : مامان منير
232 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم 

آخر اين هفته همش به مهموني گذشت 

شب جمعه كه شام خونه عمه زهرا بوديم و شما اونجا حسابي با فاطمه جون دختر پسرعمه عباس بازي كردي و بعدش هم آخر شب رفتيم خونه عمه سكينه و پسر عمه مهدي اينا هم اومدن و حسابي با حميد رضا آتيش سوزوندي.

جمعه صبح هم بعد خوردن صبحانه سه تايي با بابا رفتيم امامزاده عبدالله و سر مزار بابابزرگ بابا (باباي مامان فريده) و براشون فاتحه خونديم و من هم رفتم زيارت.

خلاصه بعد اون برگشتيم خونه عمه سكينه دوباره كه بعد مدتي هم ماماني و بابايي و عمو بابك هم اومدن اونجا.

بعد ناهار هم بابا رضا و عمو بابك كه كار داشتن با هم رفتن و ما هم به همراه بابايي و ماماني رفتيم خونه اونا و شب دور هم بوديم.

البته اين رو هم بگم من و تو كه ان قدر خسته بوديم و به خصوص من كه شب قبل خواب درست درموني نكرده بودم تو كل مسير تا تهران رو خوابيديم تو ماشين و بعد هم كه رسيديم با توجه به اينكه تو هنوز خواب بودي منم يه يك ساعتي ديگه خوابيدم.

آخر هفته خوبي بود.

خوشحالم پسرم كه بزرگ شدي .

دوست داشتني تر از قبل شدي.

مراقب خودت باش

پسندها (1)

نظرات (1)

حبیبه
13 اردیبهشت 95 10:53
سلام منیر جونم خدا رحمتشون کنه و زیارتتون قبول باشه خدا انشالله آقا رادوین رو برات حفظ کنه دوستت دارم دوست خوبم و دلتنگتم