خدا را شكر بابا غلام مرخص شد

خدا يا شكرت 

خدايا هزار مرتبه شكرت 

سلام پسرم 

يعني اين باور كردني نبود 

قرار بود امروز صبح بابا رضا بره پيش بابايي غلام تو بيمارستان بمونه و من و تو هم ظهر مثل هر سال بريم مراسم سفره امام حسن مجتبي خونه جاري خاله منا 

اما ساعت هنوز 10 نشده بود كه بابا رضا زنگ زد و خبر خوشي بهمون داد 

بابا غلام از بيمارستان مرخص شد.

يعني تو اين روزا اين بهترين خبر بود چون بهمون گفته بودن بابا بايد 15 روز بيمارستان بمونه

خدايا شكرت و هزار مرتبه شكرت .

بعد هم ما با هم رفتيم سفره و اونجا كلي دعا كرديم و خدا را شكر كرديم .

براي ساعت 3 هم بابا اومد دنبالمون و به همراه بابايي رفتيم خونه شون.

خدا بابا و عمو داود رو خير بده 

براي اين رفع بلا از جون بابايي براش گوسفند قرباني كردن

و شب هم همه براي ديدن بابايي اونجا جمع بوديم . 

كه صد البته شما و جناب نوشاد خان از شرمندگي ما در اومديد تا تونستيد آتيش سوزونديد و با اتوي نوشادي سر و صدايي راه انداخته بوديد كه نگووووووووو

خدايا صد هزار مرتبه شكر كه حال بابايي ما رو خوب كردي.