رادوين و نوشاد در نمايشگاه مادر ، نوزاد و كودك
سلام جوجه كوچولوي مامان
همه فكر مامان داشتن بهترين چيزها براي تو هست به همين دليل از قبل آمار همه نمايشگاه هايي كه مخصوص كودكان هست رو در ميارم و بعد بابا رضا برنامه ريزي مي كنيم تا با هم بريم .
اين سري از چند روز قبل با زن عمو مينا هماهنگ كرديم كه 5 شنبه با هم بريم و قرارمون شد ساعت 2 ظهر كه با توجه به اينكه عمو داود صبحش سر كار بود كمي ديرتر راه افتاديم .
نمايشگاه خوبي بود و چيزهاي جالبي داشت ولي براي سن پسرهاي ما لباس زياد نداشت كه آخر من و زن عمو يك دست لباس يك شكل براي شما دو تا مورچه ها گرفتيم
تو بخش اسباب بازي هم شما دو تا مورچه حسابي مشغول بازي شده بوديد و شاد بوديد
اين جوري بگم كه ما براي اينكه شما ها خسته نشيد براتون كالاسكه آورده بوديم ولي بيشتر تايم خودتون پياده بوديد وداشتيد كالاسكه هاتونو هل مي داديد.
خلاصه براي ساعت 6 و نيم بود كه ديگه نمايشگاه تعطيل شد و ان قدز سالن هاي نمايشگاه وقت ما رو گرفت كه نرسيديم به نمايشگاه شكلات هم سري بزنيم
بعد از اونجا هم ما رفتيم خونه ماماني اينا و عمه داود اينا هم قرار شد برن بيرون يه دور بزن و بعد برن خونه
شب هم خونه ماماني اينا بابايي غلام حالش خوب نبود كه خدا را شكر شما هم زياد شيطوني نمي كردي
ولي ازخنده از دستت مرديم وقتي كه من سر بابايي رو مالش مي دادم تو هم اومده بودي بغل من نشسته بودي و سر بابا رو مي ماليدي
شب هم عمه بهناز اينا اومدن اونجا و بعد شام زود رفتن
شماهم حسابي با علي و ماماني بازي كردي
عاشقتم وقتي چيزي رو از عمو بابكت مي خواي همچين با مهربوني خودتولوس مي كني و بهش مي گي عمووووووو كه مي خوام گازت بزنم
پسرم هميشه شاد باشي و سلامت