رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

رادوين و نوشاد در نمايشگاه مادر ، نوزاد و كودك

1394/6/26 23:27
نویسنده : مامان منير
224 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجه كوچولوي مامان

همه فكر مامان داشتن بهترين چيزها براي تو هست به همين دليل از قبل آمار همه نمايشگاه هايي كه مخصوص كودكان هست رو در ميارم و بعد بابا رضا برنامه ريزي مي كنيم تا با هم بريم .

اين سري از چند روز قبل با زن عمو مينا هماهنگ كرديم كه 5 شنبه با هم بريم و قرارمون شد ساعت 2 ظهر كه با توجه به اينكه عمو داود صبحش سر كار بود كمي ديرتر راه افتاديم .

نمايشگاه خوبي بود و چيزهاي جالبي داشت ولي براي سن پسرهاي ما لباس زياد نداشت كه آخر من و زن عمو يك دست لباس يك شكل براي شما دو تا مورچه ها گرفتيم 

تو بخش اسباب بازي هم شما دو تا مورچه حسابي مشغول بازي شده بوديد و شاد بوديد

اين جوري بگم كه ما براي اينكه شما ها خسته نشيد براتون كالاسكه آورده بوديم ولي بيشتر تايم خودتون پياده بوديد وداشتيد كالاسكه هاتونو هل مي داديد.خندونک

خلاصه براي ساعت 6 و نيم بود كه ديگه نمايشگاه تعطيل شد و ان قدز سالن هاي نمايشگاه وقت ما رو گرفت كه نرسيديم به نمايشگاه شكلات هم سري بزنيم 

بعد از اونجا هم ما رفتيم خونه ماماني اينا و عمه داود اينا هم قرار شد برن بيرون يه دور بزن و بعد برن خونه 

شب هم خونه ماماني اينا بابايي غلام حالش خوب نبود كه خدا را شكر شما هم زياد شيطوني نمي كردي 

ولي ازخنده از دستت مرديم وقتي كه من سر بابايي رو مالش مي دادم تو هم اومده بودي بغل من نشسته بودي و سر بابا رو مي ماليدي

شب هم عمه بهناز اينا اومدن اونجا و بعد شام زود رفتن 

شماهم حسابي با علي و ماماني بازي كردي

عاشقتم وقتي چيزي رو از عمو بابكت مي خواي همچين با مهربوني خودتولوس مي كني و بهش مي گي عمووووووو كه مي خوام گازت بزنم

پسرم هميشه شاد باشي و سلامت

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)