اولين عيدنوروز
امروز مي خوام از يك اتفاق مهم زندگي برات بگم
عيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييد
آغاز يه سال جديد ، پايان زمستان و شكوفايي بهار ، جشن سالانه ما ايراني ها نوروز
هفت سين ايراني
سيب و سركه
سمنو و سنجد
سپمند و سبزه
سماق سر سفره
پسر قشنگم نمي دوني از اين كه تو اين عيد تو رو كنار خودم حس مي كنم چه حال عجيبي دارم ، يه جور شوق و نشاط
امسال هم طبق هر سال ديگه ما سال تحويل مسافرت هستيم و مي ريم تبريز ، اميدوارم تو راه تو اذيت نشي چون راه كمي طولانيه
البته كه بابايي قول داده هر يه ساعت واسته كه ما استراحت كنيم .
امسال عمو ابراهيم هم براي اولين سالشه كه عيد با ما مياد تبريز.
نيني قشنگم ، براي بودت كنارم و اينكه تو رو در آغوشم بگيرم و بو كنم لحظه شماري مي كنم.
راستي امسال رفتم ۳ تا فانوس خريدم كه شب سال نو اونها را با يه عالمه آرزو هاي خوب براي سه تامون بفرستيم هوا.
تمام جونم ، هستي مامان و بابا
عيدت مبارك باشه نفسم .