آموخته هاي پسرم تا دو سالگي
ديروز بابا داشت در مورد تو ازم سوال مي پرسيد كه كي راه افتادي كي دندون در آوردي
من هم از تو وبلاگت تاريخ دقيق اينا رو بهش مي گفتم
و همين سبب شد بيام الان باز از خودت برات بنويسم تا بدوني تو دو سالگي چه كارهايي بلد بودي و چه توانايي هاي داشتي .
از دندون شروع كنم كه 8 تا جلويي ها رو كه كامل داري آسياب هاي كوچيك پايين كامل در اومده و دو تا بالايي ها هم نصفه بيرون هستن و جاي دندان هاي نيش هم متورمه
درمورد راه رفتن كه از ديوار راست هم توانايي داري بري بالا ، عاشق بدو بدو كردن هستي و بازي
تمام پله هاي خونه ماماني اينا رو هم اگه دلت باشه خودت ميري (46 پله )
دامنه كلماتت هم كه خيلي وسعت پيدا كرده
مامان - بابا - بابايي - اونا (منا) - داداشي ( كه به پرهام ميگي) - عمو - بده - جوجو - هاپو - مال منه - كجاست ؟ - كوش - رفت - جله(ژله) - اين شيه (چيه)- نون و....
شعر هم تاب تاب عباسي خدا بده مامان ---- چشم چشم دو هبرو اااااا ( كه بقيه رو ريتم خوني مي كني)
بوس كردن رو خيلي دوست داري
عاشق جوجه ها هستي و به خاطر ديدن اونا هر كاري ميكني
و عاشقتم موقعي كه با بابا مي خواي بري پشت بام پرنده ها رو ببيني مياي ميگي مامان باباي و بوس بعد دست تكون مي دوي و برام بوس مي فرستي
يك حركت ورزشي هم ياد گرفتي پاهاتو باز مي كني حالت 180 درجه نه به طور كامل ولي بلدي
در كل جيگر طلاي من خيلي شيطوني و هر كس با نگاه اول شيطنتتو تو چشاي سياهت مي خونه