رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

پسرم در مهد كودك

1394/3/12 10:40
نویسنده : مامان منير
183 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 6 خرداد 94

سلام گلم

همه جون مامان كه همه جوره عاشقته

امروز صبح هم مثل روزاي ديگه هفته با هم به سمت اداره اومديم تا دم ماشين خواب بودي و تا گذاشتم رو صندلي بيدار شدي و تو مسير يه چرتي زدي و موقع كه رسيدم اداره صداي ذوق كردنتو شنيدم  كه بيداري

با هم رفتيم تو اداره و چون زود بود كمي بهت صبحانه دادم و بعد رفتيم سمت مهد ، وارد حياط كه شديم شروع كردي به نق نق كردن

من بهت گفتم مي خواي بريم تاپ تاپ سوار شي  و تو  به در ساختمان مهد اشاره می کردي که بریم اونجا  و من هم رفتم به سمت ساختمان  و تا وارد شديم  دوباره  تو شروع کردي به نق  نق با كمي چاشني مختصر گریه ، كه حالت بهونه گيري بود بيشتر .تا اينكه مربيت (زهراجون) اومد ببرتت تا مربی تو دیدي دستاتو باز کردي و رفتي بغلش درحاليكه باز نق مي زدي  

یعنی نمی دونم از دستش چي كار كنم ، خودت هم موندي

پسرم چاره اي نداريم مي دونم برات سخته ولي براي من هم سخته خيلي دل نگرانتم

ولي يه چيز بگما تو همين چند روزي كه رفتي مهد خيلي چيزات بهتره ، به موقع مي خوابي ، شير خوردنت بهتر شده ، سر غذا هم زياد بونه در نمي ياري

البته چون پسرم تو مهد مي خوابه موقعي كه ميايي خونه سر حالي در حاليكه مامان جوني ديگه نداره ولي تو برام مهم تري . ديروز بهت عصورنه دادم و تند تند كارهاي خونه رو كردم و شام هم درست كردم و با هم رفتيم پارك و خيلي خوش گذشت

چون الان تو ايام اعياد شعبانيه هستيم هر روز تو پارك جشنه و موسيقي و ... داره كه خيلي خوبه . ديروز تو پارك كه رفتيم شما از ديدن وسايل هاي برقي بازي خيلي ذوق مي كردي ولي مشكل اينجاست كه اكثر به سنت نمي خوره و اجازه سوار شدن نداري ، مي مونه فقط اين تكان دهنده ها كه تو يكيشونو از همه بيشتر دوست داري و هر بار هم سوار اون ميشي. زمان ما يك سكه 25 توماني مي انداختيم توش الان براي شما بايد بليط تهيه كنيم كه دو هزار تومانه ، اينو نوشتم ببينم زمان بچه ات اگه از اين چيزا بود تا اون وقت چه قدر اضافه ميشه

ديروز تو تو پارك راه مي رفتي و من دنبالت مي يومدم ، كار جالب اين بود كه دلبري مي كردي برام مي رفتي بالاي سر بالايي مي ايستادي و دستاتو باز مي كردي و دويدي سمت من ، من هم كه عاشقت دستامو باز مي كردمو تو رو بغل مي كردم و مي بوسيدم و رو هوا بلندت مي كردم

خيلي اين كارتو دوست دارم يعني عاشق اينم كه با دستاي باز و چشاي سياهت كه داره از شيطنت برق ميزنه و لبت كه ميخنده مي آيي به سمت من و خودتو مي اندازي تو بغلم

راستي بوس كردن هم ياد گرفتي ، البته همه رو بوس نمي كني ، عاشقتم بابا بهت ميگه بوس صدا دار كن لباتو مي چسبوني به هم با صدا بوس مي كني ، بعضي وقتا هم كه هولي كه تند بوس كني قبل از اينكه لبات به صورت برس بوس كردي و رفتي.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)