رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

يادش به خير و خاطرات يك سال زندگي

1393/4/23 9:23
نویسنده : مامان منير
176 بازدید
اشتراک گذاری
واي خداي من مثل برق و با داره روزها مي گذره و پسر ناز من هر روز داره بزرگ تر مي شه

 انگار نه انگار مثل اينكه همين ديروز بود با بابايي يك روز شمار تا تولد شما نيني پسملي درست كرده بوديم و روي يخچال زده بوديم هر روز يك روز و خط مي زديم

هم خوشحال بودم و هم دلهره داشتم

نمي دونم چه قدر تونستم تو اين ماه هايي كه گذشت حق مادري برات تموم كنم

ولي وقتي مي بينم تو جمع اصولا با من بودنو به همه ترجيح مي دي و تو شلوغي مهموني ها منو پيدا مي كني و با دستاي كوچيكت به سمت من اشاره مي كني ته دلم قينج ميره و حسابي حال مي كنم

وقتي تا اسمت و صدا مي كنم با اون دو تا چشم سياهت بر مي گردي و منو تو هر سمتي باشم پيدا مي كتي و برام يه لبخند مي زني انگار تمام دنيا رو به من بخشيدي

وقتي با تمام خستگي هام از سر كار بر مي گردم و ميام دنبالت و گاها به اين موضوع فكر ميكنم كه نكنه مرا فراموش كني و ديگران و به من ترجيح بدي و با اين فكر ها خودمو مي خورم تا در خونه ماماني باز ميشه و مي بينم تو خودتو مي رسوني جلو در و اگه اول به بقيه سلام كنم تو اون قدر صدا از خودت در مياري و يا سريع خودت و از بغل اونا مي اندازي تو بغل من ..... كه آني غرق مي شم تو دنياي عشق تو و همه خستگي از جونم ميره

وقتي حوصله هيچ كس و نداري و نمي خواي چيزي و تحمل كني و تو اوج ناراحتي هستي ... با تمام وجود ميگي مااااااااماااااان كه من در هر حالي باشم خودمو بهت مي رسونم  و از اين كه تگيه گاهت هستم براي رفع ناراحتيهات منو مي خواهي به خودم افتخار مي كنم

وقتي روي مبل نشسته ام و مي آيي خودتو مي رسوني به من و بعد با دستات انگشتاي من و ميگيري كه مي خواهي راهت ببرم باتمام جون اين كار و برات مي كنم  و كنار هر قدمت هزار قربون و صدقه ات ميرم و كنارش هزار تا آرزوي خوب براي آينده برات مي كنم

عاشقتم كه در هر حالي هستي وقتي صداي اذان و يا قرآن رو مي شنوي دست كوچولوتو م يزاري كنار گوشتو تو هم شروع م يكني به صدا كردن

و قرتي جوني من كه تا برات نا ناي ناي مي خوني دستاتو خوشجل مي چرخوني و باسنتو تكون مي دي قرميدي برام

كلاغ پر بازي و لي لي حوضك ياد گرفتي و ماشينو ميگيري مي كشي زمين

خلاصه با هر كاري كه مي كني دل مامان و بابا رو مي بري

خيلي دوست داريم و از اينكه خدا اين هديه الهي و به ما داده ازش ممنونيم

خدايييييييييييييييييييييييييييييييييا شكرت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)