افتادن ناف و گرفتم شناسنامه
اينا رو با تاخير مي نويسم
شنبه صبح بود (26 مرداد ) كه ماماني اومد جاي پسري و عوض كنه و منم داشتم نگاه مي كردم
وقتي كه داشت شلوارتو پات مي كرد ديدم اي واي ناف پسري افتاد
پسر نازم تو پنج روزگيش نافش افتاد
خيلي خوشحال شدم ، چون تو ديگه اذيت نمي شي و من راحت تر مي تونم بغلت كنم ،چون قبلا مي ترسيدم كه موقع بغل كردنت باعث بشم جاي نافت درد بگيره و الان خيلي راحت تر شديم
راستي امروز صبح بابا رضا رفت دنبال كارهاي شناشنامه ات و برات شناسنامه گرفت
و دفترچه بيمه هم برات گرفت البته دعا م يكنم ان شاا... هيچ وقت ازش استفاده نكني..
از اين بعد خانواده كوچك ما به صورت رسمي به ثبت رسيد و من و بابا رضا صفحه دوم شناشنامه هامون به اسم نازدونه مون آقا رادوين مزين شد
بابايي هم براي من يه دسته گل خريده بود و براي تو هم يك كيك تولد ،البته بدون شمع
اينم عكس پسر نازم تو 5 روزگي
خدا جونم تو رو براي من و بابا رضا حفظ كنه الهههههههههههههههههههههي امين