حضور پسرم در برنامه تلویزیونی رنگین کمان
سلام به عزیز دل مامان
شاهزاده ی من
که خیلی خیلی بلا شدی
رادوینم همه هستی من
دلمون می خواد تمام چیزی هایی که مناسب سنت هست رو تجربه کنی و از دوران های زندگیت لذت ببری
سوال همیشه این بود که این بچه ها چه جوری میرن تلویزیون و من دلم می خواد برم و هم چنین از اینکه بابا رو گاها تو تلویزیون میدی خیلی خوشت میومد.
بالاخره بابا تونست توسط یکی از همکارهای خوبش برای شما ثبت نام انجام بده و ما شما ببریم تلویزیون و قرار ما شد جمعه 24 خرداد.
یه چیز جالبش اینجا بود که روزی که بابا اومد و گفت رفتنت اوکی شده کی بری، ما با عکس العمل کاملا مخالف تو که یهو شروع کردی به گریه که من نمی خوام و از این حرفا روبرو شدیم.
که من اصلا گفتم باشه حالا آروم باش با هم صحبت می کنیم.
خلاصه سر این موضوع من شروع کردم ذهنت رو آماده کردن و برات توضیح دادن که اونجا چه جور جایی هست. و جالب که خودم هم نمی دونستم چه جور جایی خخخخخخخخخخخخخ
ولی تو خیلی آروم شدی و قبول کردی که بری و خنده دار که می گفتی من برنامه مل مل برم و ما فکر می کردیم برنامه عمو پورنگه و آخر که رسیدیم جلوی سیما فیلم فهمیدیم برنامه رنگین کمون اصلا دعوت شدی.
و اونجا بعد از رد شدن از درب ورودی و چک کردن اسمت وارد یه حیاط شدیم و تو اتاق انتظار نشستیم و بعد یه آقا اومد برای ما شرایط لباس شما ها رو توضیح داد و اینکه کی برنامه شروع میشه و قرار شد شما ها رو ساعت 2:50 ببره و 3 و 45 تحویل بده
که من همه حرفای آقا رو برای تو توضیح دادم و این اطمینان رو بهت دادم که تو کل زمان من و بابا اینجا تو حیاط می مونیم و از تو تلویزیون تو رو نگاه می کنیم و جایی نمی ریم و تو با خیال راحت رفتی.
ولی من همش استرس داشتم نکنه واینستی و نمونی - چون دلم می خواست تو محیط های جدید رو تجربه کنی.
و از شانس برنامه هم با تاخیر شروع شد چون فیلم سینمایی ظهر جمعه طولانی بود و این برنامه هم زنده بود دیگه و من نگران که خستگی به تو فشار بیاره
خلاصه جونم به لبم رسید تا برنامه شروع شد و اولین لب خندان تو رو که دیدم دیگه آروم شدم.
راستی خوش تیپ یه عالمه نشونت داد. و ما هم برات کلی ذوق کردیم . منم همش خدا را شکر می کردم که این روز هم به خیر گذشت.
تو کل تایم اضطراب من این نانا خانم هم شیطونی می کرد و یکی رو می خواست دنبال این باشه و بعدش هم البته کل زمان پخش برنامه خوابید و ما راحت همه اش رو دیدم.
بعد برنامه هم که اومدی خیلی خوشت اومده بود و می گفتی مامان دفعه بعد کی بیاییم ؟؟ من می خوام با نوشاد بیام.
و من و بابا حسابی خوشحال بودیم
پسرم عزیز دل ما - موفق باشی همیشه و بدون ما تمام تلاشمون رو می کنیم برای شما دو تا فرشته ناز