تولد خاله منا
سلام عزيز دلم
امشب تولد خاله منا و بود و ما شب خونه اونا بوديم
از عصر هم كه بهت گفتم قراره بريم خونه خاله اينا كه منو بيچاره كردي و هي مي گفتي بريم اونا (منا) بريم داداشي ، بريم عمو
خونه خاله هم كه تا تونستي آتيش سوزوندي --- خونه خاله است ديگه
كار جالب اينكه ميري سوار روروئك پرهام ميشي و ميگي ماشين داداشيه و كلي ذوق مي كني
موقع هديه باز كردن هم تند تند كادو هاي خاله رو باز مي كردي و مي دادي دستش و حسابي همه از اين كارت خنديدم (مثل مراسم پاتختي كه يكي زود تر كادو ها رو باز مي كنه و ميده دست يكي تا معرفي كنه)
موقعي هم كه آهنگ گذاشتيم ، تا عمو ابراهيم براي خاله رقص چاقو كنه ، تو هم كاملا هم خوني مي كردي و برات خودت با صداي بلند آواز مي خوندي
اتفاق وحشتناك امشب طوفان دوباره تو تهران بود كه همه جا رو خاك برداشت و ماشين ها تو خيابون شده بودن مثل ماشين هايي كه از بيايون برگشتن.
خاله منا جون تولدت مبارك و ان شاا... صد ساله شي