اولين حضور پسرم در آرايشگاه
آخ پسررررررررررر من
آخ جيگرررررررررر من
پسر دارم يه دونه
پسر دارم دور دونه
خخخخخخخخخخخ يعني فقط انگار من تو دنيا پسر دارماااااا
آخه تو عشق ماماني
مامان فداي اون چشاي تيله سياهت بشه جون مامان
ديروز عصري من وقت دندون پزشكي داشتم و موقع برگشت در مورد موهاي تو صحبت كرديم و به بابا گفتم كه مربيت موقع خروج از مهد مي گفت براش شونه كردم ولي مرتب نشده (چون اونو به موهات آب نمي زنن)
بابا هم گفت مي خواي بريم موهاشو كوتاه و مرتب كنيم
كه من هم با اين كه داغون بودم گفتم باشه چون چند وقته اين تصميم و داشتيم و هي پشت گوش مي افتاد
خلاصه رفتيم آرايشگاه پيش دوست بابارضا
تو از اونجا خوشت اومده بود و تا نوبت بشه داشتي براي خودت بازي مي كردي و با صداي سشوار اينا دستا تو تكون مي دادي و به من نشون مي دادي همه چيو
وقتي عمو مرتضي گفت نوبت گل پسره اول خيلي خوب برخورد كردي و رفتي روي صندلي ايستادي ولي وقتي خواست كه بشيني داستان شروع شد و پسرك من زد زير گريه و مي خواستي يه جورايي فرار كني كه آخر بالاخره بابا نشست رو صندلي و شما نشستي تو بغلش و نمي ذاشتي من هم از تون دور بشم.
و عمو موهاتونو كوتاه كرد
ديگه از شانس ما چون آرايشگاه هم خيلي شلوغ شده بود از موقع كوتاه كردن موهات روم نشد پيش اون همه مرد عكس بگيرم ولي تا رسيديم خونه از جيگرم مامان تند چند تا عكس گرفتم كه برات مي زارم
پسرم ان شا ا... آرايشگاه داماديت
با موهاي كوتاه خيلي قيافه ات عوض مي شه دلم مي خواد گاز گازت كنمااااااااااااااا