شب نوزدهم ماه مبارك رمضان
گل پسرم سلام
وقتي ماه رمضان به روز 18 برسه اولين شب قدر در هر ماه رمضان رو پيش رو داريم كه شب ضربت خوردن امام علي (ع) است.
اين سومين سال كه ما شب هاي قدر كنار هم هستيم ، البته با يك تفاوت كه سال اولش تو تو دلم بودي و تمام زماني كه من دعا مي خوندم تو دلم تكون مي خوردي
امسال هم براي افطار خونه خاله منا دعوت بوديم كه از شانس هم دم افطار برق رفت و براي ساعت 9 ونيم بود كه اومد كه خيلي سخت بود ، شما هم كه شيطون و تو تاريكي و گرما حسابي قاطي كرده بودي و تا دلت خواست همه جا رو بهم ريختي
خلاصه شب به خاطر اينكه به شروع دعا برسيم ساعت 11 از خونه خاله اومديم بيرون - اين رو هم بگم ما مراسم ها رو از تلويزيون نگاه مي كنيم -
مثل سالهاي قبل مراسم خواندن دعاي جوشن كبير و از حرم امام رضا (ع) گوش داديم و تو هم وسط اتاق بازي مي كردي و ميومدي تو كتاب منو نگاه مي كردي و گاها به چشمام كه اشك آلود شده بود يك لبخند مي زدي و مي رفتي
جديدا به اذان و صداي قران مي گي قوقو-- ديشب هي مي يومدي مي ديدي دعا تموم نميشه رو به من مي گفتي قوقوووو و مي رفتي و دوباره چند دقيقه بعد با تعجب دوباره اشاره مي كردي و مي گفتي قوقو
برات تعجب آور بود كه چرا تموم نمي شه و من بغل كردم و گفتم مامان اين دعائه و طولاني تر از قران و اذانه و تو هم مي رفتي و اما بازززززززززززز اين داستان ادامه داشت.
خلاصه ان قدر آتيش سوزوندي كه حدود ساعت 2 بود ديگهوسط اتاق خوابت برد.
مراسم قرآن به سر گذاشتن رو هم با حرم حضرت عبدالعظيم حسني انجام دادم و براي ساعت 3 و خورده اي بود كه خوابيدم.
گل پسرم
همه جون مامان
از خدا خيلي خوشحالم كه تو و بابا رضا رو كنارم دارم
دعا مي كنم شما و خانواده ام هميشه سلامت و پايدار باشيد و موفق
ديشب وقتي به سال هاي قبل فكر مي كردم خوشحال بودم كه چنين آينده اي رو خدا برام رقم زد ، سه سال قبل نيني ام رو از دست داده بودم و براي داشتنش خيلي اشك مي ريختم ، سال بعدش تو تو دلم بودي و پارسال هم براي موقعيت شغلي بابا خيلي دل نگران بودم و خدا را شكر امسال اوضاع كاريش خوبه و امسال فقط براي عاقبت به خيري همه دعا كردم و به خصوص عمه بهناز كه بتونه نيني شو به راحتي دنيا بياره .
الهييييييييييي امين
راستي ديشب لباس خواب رو هم افتتاح كردي و خيلي ازش خوشت اومده بود - مبارك باشه و خواب هاي آرام داشته باشي باهاش مامان جون