رفتن به نمايشگاه
حال شما خوبه ؟
من حالم خيلي بهتره ، كمي از دست حالت تهوع و اين طور چيزا خلاص شدم .
ديروز با بابارضا و مامان بزرگ و بابابزرگت رفتيم نمايشگاه نوزاد ، كودك و نوجوان+مادر باردار
واي جات خالي بود تو بغلم
اونجا همي چي براي تو بود
برات يه سرويس خواب انتخاب كرديم ، اگه به مامان بزرگ بود كه مي گفت بخريم بريم خونه
همه منتظرتن تا زود بيايي
ديروز يه عالمه لباس با بابارضا انتخاب مي كرديم ولي خنده بازار بود يكي پسرونه ور مي داشتيم يكي دخترونه ، صاحب غرفه مونده بود نيني ما چيه
خبر نداشت ما هم خودمون نمي دونيم نينيمون چيه
خلاصه خيلي زماني خوبي بود
شب هم رفتيم خونه مامان بزرگ اينا و شب براي بابابزرگ تولد گرفتيم ، خيلي خوش گذشت
بابابزرگ جونت ، بدو بدو هنوز شمع ها رو فوت نكرده يه كوچولو از كيك و بريده مي ذاره دهن من كه مبادا تو دلت بخواد .
خيلي دوست دارن .
مراقب خودت باش نيني قشنگم.
بووووووووووووووووووووووووووس گنده