دل خيلي گرفته بود گفتم با تو آروم مي شم
[ چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ ] [ 14:40 ]
سلام گل پسر مامان
خوبي همه عشقم
همه جونه مامان
يك ماه ديگه هم گذشت و پسرم ماه نوزدهم رو هم تموم كرد و وارد ماه بيستم زندگيش شد .
خدا تو رو براي ما حفظ كنه
اگه بخوام ازت تعريف كنم يك فرشته كوچولو با دو تا چشماي سياه و شيطون كه از هر در و ديوار و مبل و .. كه گير بياري ميري بالا و خدا شكر كه خدا برات فرشته محافظ گذاشته كه هواي تو رو داره و مراقبت هست
واي عاشقتم ياد گرفتي وقتي ميگم جوجو چي ميگه مي گي جيك جيك و ماماني و بابايي هم بهت يك سري تصاوير رو ياد دادن وقتي اونا اسمشو مي گن تو اون رو تو كتاب پيدا مي كني و مي گي مثل عروسك ، كفش ، چراغ قوه ، مداد و ...
تا جايي هم كم مياري همه ما ها رو با عنوان عزيز صدا مي كني
يه شيطنت ديگه ات هم اينه كه خونه ماماني اينا بهت مي گيم تشكچه هاي مبل رو بلند نكن تو هم ميري سراغ مبل و با دستات كناره تشكچه رو مي گيري كه مثلا مي خواي تكون بدي بعد ماماني و با عنوان عزيز صدا مي كني تا نگاهت مي كنه تو هم مي خندي و فرار مي كني
خلاصه خيلي با نمك شدي
دوست نداري كسيب بغلت كنه
عاشق اين هستي كه من تا چادر و جا نماز مي يارم تو قبل من نماز بخوني
وقتي مي گم بگو خدا را شكر دو تادستاتو قشنگ بلند مي كني
وقتي هم ميگم برام دعا كن دستاتو كوچولو بهم مي چسبوني و يه چيزي هم زير لب مي گي.
خيلي دوست داريم من و بابا
آرزومون سلامتي هميشگيته
=====