رادوين و بابايي و اقامه نماز
دوشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۴ 11:54
گل پسرم
از روزي كه مامان بعد از مرخصي زايمان برگشته سر كار تو خونه مامان و بابام مي موني
كه البته اونجا بهت خيلي خوش مي گذره
از وقتي جون گرفتي و يك هم بيشتر متوجه اوضاع دورو برت شدي
بابايي شما رو با خودش هر روز ظهر براي نماز مي بره مسجد
قربونت برم كه صداي اذان رو كامل مي شناسي و دستاتو مثل مكبر مي زاري كنار گوشت كه مثلا تو هم داري اذان مي گي
لباي كوچيكتم با يك آواي نا مفهوم حركت مي دي
ديروز هم با بابايي رفته بودي مسجد و از بابايي خواسته بودي بهت صندلي بده و پشت ميز نماز مي خوندي
گل پسرم ، ممنون كه هستي
تو اين نجواهات براي ما هم دعا كن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی