خونه عمه بهناز و تولد يك سالگي علي كوچولو
يك روز شاد ديگه براي خانواده
اولين تولد علي كوچولو - ميوه دله عمه بهناز كه تا چشم روي هم گذاشتيم شد يكسالش
خدا را شكر تولد خيلي خوبي بود و خيلي خوش گذشت
از همه بيشتر هم تو نوشاد اين وسط آتيش سوزونديد كه طبق معلول سر يك ماشين و يا صندلي با هم بكش بكش داشتيد و خدا را شكر از پس هم ديگه خوب بر مياييد ولي خوب چون مهمون غريبه هم بود كمي تاحدي زياد حسابي حرص خورديم از دستتون (من و زن عمو مينا)
موقع آودرن كيك هم شما حسابي دست زدي و خوشحالي كردي و از كيك هم خيلي خوشت اومد و نصف بيشتر سهم كيك مامان رو خوردي ، آخه كيك هم خيلي جالب بود و مثل رنگين كمان هر طبقه اش يك رنگ بود.
بعد هم با هديه اي كه براي علي كوچولو گرفته بوديم با هم عكس يادگاري گرفتيد كه خدا خودش مي دونه چه داستانيه از شما مورچه ها با هم بخواهيم عكس بگيرم كه هر كدوم به يك سو هستيد .
همين جا دعا مي كنم خدا همه بچه ها رو براي بابا و مامان ها حفظ كنه و مراقبشون باشه